قصه ی دخترای ننه دریا (احمد شاملو)
ديگه
دل مثل قديم عاشق و شيدا نمي شه
تو
كتابم ديگه اون جور چيزا پيدا نمي شه
يكي
بود يكي نبود .جز خدا هيچ
چي نبود
زير
اين تاق كبود
،نه ستاره نه سرود .
عمو
صحرا ،تپلي
با
دو تا لپ گلي
پا
و دستش
كوچولو ريش و روحش دو قلو
چپق
اش خالي و سرد
دلك
اش درياي درد
در باغو بسٌه بود دم باغ
نشسته بود:
- عمو صحرا ! پسرات كو؟
- لب دريان
پسرام.
دختراي ننه دريا رو خاطر خوان پسرام .
طفليا
تنگ غلاغ پر ، پا
كشون
خسته و مرده ،ميان از سر مزرعه شون
تن
شون خسٌه ي كار
دل
شون مرده ي زار
دسٌاشون
پينه ترك لباساشون نمدك
پاهاشون
لخت و پتي كج كلاشون نمدي،
مي
شينن با دل تنگ لب دريا سر سنگ
.
طفلياشب
تا سحر گريه
كنون
خوابو
از چشم به در دوخته شون پس مي رونن
توي
درياي نمور مي ريزن
اشكاي
شور
مي
خونن - آخ كه چه دل دوز و چه دل سوز مي خونن !
دختراي ننه دريا ! كومه مون
سرد و سياس
چش
اميدمون اول به خدا ، بعد به شماس
.
كوره
ها سرد شدن
سبزه
ها زرد شدن خنده ها درد شدن
از
سر تپه ، شبا ، شيهه ي اسباي
گاري نمياد ،
از
دل بيشه ، غروب
چهچه
سار و قناري
نمياد
،
ديگه
از شهر سرود
تك
سواري نمياد .
ديگه
مهتاب نمياد
كرم
شب تاب نمياد .
بركت
از كومه رفت رستم از شانومه رفت
:
تو
هوا وقتي كه
برق مي جٌه و بارون مي كنه
كمون
رنگه به رنگ اش ديگه بيرون نمياد ،
رو
زمين وقتي كه ديب دنيا رو پر خون مي كنه
سوار
رخش قشنگش ديگه ميدون
نمياد .
شبا
شب نيست ديگه ، يخ دون غمه
عنكبوتاي
سيا شب تو هوا تار مي
تنه .
ديگه
شب مرواري دوزون نميشه . آسمون مثل قديم
شب ها چراغون نمي شه
غصه
ي كوچيك سردي مث اشك جاي هر ستاره سوسو ميزنه ،
سر
هر شاخه ي خشك از سحر تا دل شب جغده هوهو مي زنه.
دلا
از غصه سياس آخه پس خونه
خورشيد
كجاس؟
قفله
؟ وازش مي كنيم !قهره ؟
نازش مي كنيم !
مي
كشيم منت شو مي خريم همت شو !
مگه
زوره ؟ به خدا هيچ كي به تاريكي شب تن نمي ده
موش
كورم كه مي گن دشمن نوره ، به تيغ تاريكي گردن نمي ده !
دختراي ننه دريا ! رو زمين
عشق نموند
خيلي
وخ پيش بار و بنديل شو بست خونه تكوند
ديگه
دل مثل قديم عاشق و شيدا نمي شه
تو
كتابم ديگه اون جور
چيزا
پيدا نمي شه
دنيا
زندن شده :نه عشق ،نه اميد، نه شور ،
برهوتي شده دنيا كه تا چش كار
ميكنه مُرده س و گور .
نه
اميدي - چه اميدي ؟ به خدا
حيف
اميد !-
نه
چراغي - چه چراغي ؟ چيز خوبي مي شه ديد ؟ -
نه
سلامي - چه
سلامي
؟ همه خون تشنه ي هم -
نه
نشاطي - چه نشاطي ؟ مگه راه اش مي ده غم ؟ -
داش
آكل ، مرد لوتي، ته خندق تو قوتي
!
توي
باغ بي بي جون
جم جمك ، بلگ خزون !
ديگه
ده مثل قديم نيس كه از آب دُر مي گرفت
باغاش
انگار باهارا از
شكوفه گُر مي گرفت:
آب
چشمه ! حالا رعيت سر آب خون مي كنه
واسه چار چيكه ي آب ، چل تا
رو بي جون مي كنه .
نعشا
مي گندن و مي پوسن و شالي مي سوزه
پاي
دار ، قاتل بي چاره همون جور تو هوا چش مي دوزه
چي مي جوره تو هوا؟ رفته تو فكر
خدا ؟....›
نه
برادر ! تو نخ ابره که بارون بزنه
شالي
از خشکي درآد ،پوك نشا دون بزنه:
اگه
بارون بزنه ! آخ اگه بارون بزنه ! ›
دختراي
ننه دريا ! دل مون سرد و سياس
چش
اميدمون اول به خدا
،بعد به شماس .
ازتون
پوست پيازي نمي خايم خودتون بس مونين ، بقچه جاهازي نمي خايم
چادر
يزدي و پاچين نداريم
زير پامون حصيره ، قالي چه و قارچين نداريم .
بذارين
بركت جادوي شما ده ويرونه رو آباد كنه
شبنم
موي شما جيگر تشنه مونو شاد كنه
شادي
از بوي شما مس شه همين جا
بمونه
غم
، بره گريه كنون ،خونه ي غم جا بمونه
پسراي
عمو صحرا ، لب
درياي كبود
توي درياي نمور مي ريزن اشكاي شور
كاسه
ي دريا رو پر از دُر مي كنن
.
زير
ابر و مه و دود
شبو از راز سيا پر مي كنن
دختراي
ننه دريا ، ته آب
مي شينن مست و خراب .
نيمه
عريون تن شون خزه ها پيرهن شون
تن
شون هُرم سراب خنده شون غُل غُل آب
لب
شون تُنگ نمك دل شون درياي خون،
پاي
ديفار خزه مي
خونن ضجه كنون
پسراي
عمو صحرا ! لب تون كاسه نبات
صدتا
هجرون واسه يه وصل شما خمس و زكات
!
دريا
از اشك شما شور شد و رفت بختمون از دم در
دور شد و رفت .
راز
عشقو سر صحرا
نريزين اشك تون
شوره تو دريا نريزين !
اگه
آب شور بشه ، دريا به
زمين
دس نمي ده
ننه
دريام ديگه ما رو به شما پس نمي ده.
ديگه
اون وخ تا قيامت دل
ما گنج غمه
اگه تا عمر داريم گريه كنيم ، بازم كمه.
پرده
زنبوري دريا مي شه
بُرج غم مون
عشق
تون دق مي شه ، تا حشر مي شه همدم مون!
مگه
ديفار خزه موش نداره ؟
مگه موش گوش نداره ؟
موش ديفار ، ننه دريا رو
خبر دار مي كنه
ننه
دريا ، كج و كوج بد دل و لوس و لجوج،
جادو
در كار مي كنه .تا صداشون
نرسه
لب
درياي خزه، از لج اش،
غيه
كشون ابرا رو بيدار مي كنه
:
اسباي
ابر سيا تو
هوا شيهه كشون بشكه ي
خاليه رعد روي
بوم آسمون .
آسمون
غرومب غرومب !طبل آتيش دودو دومب !
نعره
ي موج بلا مي ره تا
عرش خدا؛
صخره
ها از خوشي فرياد
مي
زنن. دخترا از دل آب داد مي زنن
پسراي
عمو صحرا !دل ما پيش شماس .نكنه فكر كنين حقه زير سر ماس:
ننه
درياي حسود
كرده
اين آتش و دود !
پسرا
،حيف !که جز نعره و دل ريسه ي باد
هيچ صداي ديگه ئي به گوشاشون نمياد !
غم
شون سنگ صبور
کج
کلاشون نمدک
نگاشون خسته و دور دل شون غصه ترک ،
تو
سياهي ، سوت و کور
گوش
مي دن به موج سرد
مي ريزن اشکاي شور توي درياي نمور...
جُم
جُمك برق بلا طبل آتيش تو هوا ! خيزخيزك موج عبوس
نه ستاره نه سرود لب درياي حسود زير اين تاق كبود
جز خدا هيچ چي نبود
جز خدا هيچ چي نبود
هیچ توضیحی نداریم بدیم جز اینکه بگیم لطفا تمام صفحات وبلاگ را ببینین