هاتف اصفهانی
کجایی در شب هجران که زاری های من بینی
چو شمع از چشم گریان اشکباری های من بینی
کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش می دیدی
که امشب گریه های زار و زاری های من بینی
کجایی ای قدح ها از کفِ اغیار نوشیده
که از جام غمت خونابه خواری های من بینی
شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشینی با من و شب زنده داری های من بینی
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و ، خواهم
که یار من شوی ای یار و ، یاری های من بینی
برای امتحان ، تا می توانی ، بار ِ درد و غم
بنه بر دوش ِ من ، تا بُردباری های من بینی
برای یادگار ِ خویش ، شعری چند چون هاتف
نوشتم ، تا پس از من یادگاری های من بینی
+ نوشته شده در جمعه دهم تیر ۱۳۹۰ ساعت 18:0 توسط حمید رفیعی دولت ابادی
|
هیچ توضیحی نداریم بدیم جز اینکه بگیم لطفا تمام صفحات وبلاگ را ببینین