کنعان به خواب رفتم و، در مصر دیدمت
از کاروانِ برده‌فروشان خریدمت

شب‌های بیشماری از این دست در دمشق
منجر شدی به خوابم و هر شب پریدمت

از دهلی گناه لبت تا عراق شرم
برگونه‌های قرمز جیحون چکیدمت

یونان که حمله کرد به چشمان میشی‌ات
براسب زاگرس به سپاهان دویدمت

وقتی برید موی ترا خنجر عرب
در تار و پود قالی کاشان کشیدمت

باد افاغنه که شبی ریشه ی تو کند
همچون گیاه مهر به دندان جویدمت

قوم مغول که میل به چشمان گل کشید
در شیون تغزل حافظ خزیدمت

بانوی روز مادر و شب روسپی، وطن
در پرچمی سه رنگ به آتش کشیدمت